تحول روش‌شناسی تطبیق در حقوق اساسی: از اقتباس نهادی تا تأویل گفتمانی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه حقوق بین الملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران.

2 گروه حقوق عمومی و بین الملل، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه مازندران، بابلسر، ایران

10.22034/qjplk.2025.2207.1960

چکیده

مطالعات تطبیقی در حقوق اساسی، هرچند در دهه‌های اخیر گسترش چشمگیری داشته، اما هنوز از حیث روش‌شناختی با تنش‌های نظری و معرفتی مواجه‌ است. نسبت میان اقتباس نهادی از نظام‌های بیگانه با فهم بومی از ساختار حقوقی، یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی است که در بطن فرایند تطبیق شکل می‌گیرد. پرسش اصلی این است که آیا تطبیق حقوق اساسی صرفاً ابزار انتقال الگوها و نهادهای حقوقی است، یا اینکه باید آن را به ‌مثابه کنش تفسیری میان‌فرهنگی و گفتمانی بازفهمید؟ این مقاله می‌کوشد با تحلیل روندهای نوین در حوزه تطبیق، نشان دهد که در قرن بیست‌ویکم، تطبیق حقوق اساسی از یک پروژه اقتباسی به سوی رویکردی تأویلی با تکیه بر زمینه‌مندی فرهنگی و زبانی حرکت کرده است. در این راستا، مفاهیمی همچون ترجمه حقوقی، قرائت بافت‌مند و مقایسه تفسیری به‌جای مقایسه شکلی، محور تحلیل قرار می‌گیرند. پژوهش حاضر با بهره‌گیری از روش تحلیلی - تفسیری و با تکیه بر چارچوب‌های فلسفی و نظری متنوع، تحولات روش‌شناسی تطبیق را در سطح جهانی بررسی می‌کند. تمرکز اصلی بر نقد بنیادهای روش‌شناختی رویکردهای اقتباسی و تبیین ظرفیت‌های رویکردهای تأویلی در مطالعه تطبیقی حقوق اساسی است. یافته‌های مقاله نشان می‌دهد که گذار از تطبیق نهادی به تطبیق گفتمانی، نشانه تحول معرفتی در فهم نسبت میان حقوق و فرهنگ است. این تحول، با تردید بنیادین در امکان برون‌کشیدن مفاهیم از زمینه و انتقال بی‌واسطه آن‌ها به نظامی دیگر، بر اهمیت ترجمه مفهومی، درک پیش‌زمینه‌های تاریخی و حساسیت به زبان حقوقی تأکید می‌ورزد

کلیدواژه‌ها

موضوعات



مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده
انتشار آنلاین از تاریخ 08 مهر 1404
  • تاریخ دریافت: 16 مرداد 1404
  • تاریخ بازنگری: 16 شهریور 1404
  • تاریخ پذیرش: 08 مهر 1404